سفارش تبلیغ
صبا ویژن
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به ما فرمان داد که در سه چیز بر ما چیره نگردند : به معروف فرمان دهیم و از منکر باز داریم و سنّتها را به مردم بیاموزیم . [ابوذر]
 
پنج شنبه 92 فروردین 8 , ساعت 12:11 عصر

مجموع غم هایی که گریبان آدمی را می گیرد

1392/01/08 00:30
امروز در تمام دنیا در کنار همه شیوه های درمانی توجه به معنا و معنویت و ارجاع آدم ها به باطن و بهره گیری از نیایش و دعا امری مرسوم و متداول و چاره ای راهگشاست.

 

 

غم و حسرت گذشته

به گزارش پارس، بی آنکه در صدد خود فریبی و خواهان توجیه باشیم، قانع نبودن به آنچه هستیم، راضی نبودن به آنچه داریم و درگیری پیوسته روان و ذهن و ضمیر باطن، آرامش و آسایش و راحتی فعلی را از ما می گیرد. چقدر داشتن ها و برخورداری ها هست اما به امید بیشتر شدن و از دیگری جلو زدن به کار نمی آیند. (1) بخش عمده ای از غم ها و حسرت ها بیشتر از اینجا ناشی می شود که ما پیوسته و شب و روز به نداشته های خود فکر می کنیم و این نوع نگرش، ما را از دیدن داشته ها و برخورداری ها باز می دارد، در این حال ما سلامت تن و جان خود را نمی بینیم، بالندگی بچه ها را نمی بینیم و از هیچ کدام لذت نمی بریم و به طرق مختلف خود و خانواده مان را می آزاریم و رنج می دهیم و از آنجایی که همه امور جهان متاثر از قانون علت و معلول است، خود این آزار و رنجوری ما، علتی برای رنجش و آزار بیشتر خود ما و دیگران خواهد شد. بذر اندوه در نهاد همه آدم ها وجود دارد اما همچون نقطه جوش قنات ها که راه خروج آب قنات را مسدود کرده اند در اعماق وجودی هر انسانی سربسته و مسدود، پیوسته به خواب اند ولی ذره ذره غصه ها و غم های روزمره خوراکی است که ما به آن غول خفته می رسانیم، غمی که از گذر ایام، از گذشته ها، از داشتن های از دست رفته، از ایام خوشی و بی غمی در گذشته می خوریم نه تنها آن از دست رفته ها را باز نمی آورد بلکه آن هیولای اهریمنی را تنومند می کند تا مدام بر سر و روی ما بزند و نحیف و ضعیف مان کند.

یکی از رنج ها و غم هایی که چون موج گرما یا سرما یا یک توده دود متراکم آرام آرام به اطراف می پراکند و بزرگ می شود و همه جا را می گیرد و آدمی را رنج می دهد غم پیری است که انسان را دچار حسرت می کند؛ اندوه از دست رفتن زیبایی رعنایی، توانایی، نشاط و شادمانی آه عمیقی از دل آدمی بر می آورد و حسرتی هر روزه بر دل و جان و ذهن و زبان او می کارد که خواب و خوراک و آرامش را از او سلب می کند و لذت و حظ و خوشی را از او دور می کند. اما در برابر طبیعت و گذر زمان چاره آدمی تنها در تمکین کردن است. این سرنوشت محتوم همه آدم هاست؛ گذر زمان ما را روزی به سرای پیری خواهد رساند. دوره های عمر آدمی (2) همچون فصل های مختلف سال است. هر فصلی لذت و زیبایی و اهمیت خود را دارد. بارش های سخت و سرد برف ها و باران ها و برودت های جانکاه و استخوان سوز زمستان است که بهار را خرم تر و شادمان خواهد کرد. ما در اولاد و اعقاب خود در جهان جاودانه خواهیم شد و پیری و مرگ راهی است که میان دو جهان فانی و باقی ما، پل می بندد با این جهان بینی، آدم معتقد، به راحتی و بی آنکه دچار حسرت شود با همه چیز کنار می آید و با رضایت به رضای خدا به رضایت درونی می رسد و هرگز دچار آشوب و اضطراب نمی شود و از تنهایی و بی کسی و مرگ، غمگین نمی شود.

مجموع غم هایی که گریبان آدمی را می گیرد از جمله آن کس که عزیزی را از دست می دهد، آنکه ناگزیر از دوری و فاصله گرفتن از عزیزی است، آنکه فرصت طلایی و بی نظیری را می بازد، آنکه نامردی و ناجوانمردی یک نامرد تنش را داغ کرده است، آنکه فشار بدهی و قرض و درماندگی و فقدان درآمد و کار و بدی معیشت او را تا مرز خود آزاری و بی خوابی پیش می برد عموماً در یک چیز مشترکند. اگر چه نوعیت آنها متفاوت است اما ماهیت همه آنها یک پیامد یکسان را به دنبال دارد و آن اندوهگینی و رنجوری و حسرت و غصه است. دردها متفاوت است اما دران همه آنها یکی است و آن به تعبیر بنیامین راش پناه جویی به معنویت است. باور به یک نیروی ماورایی اشتباه ناپذیر و عادل و حکیم و مهربان که در هر حال هواخواه و پناه آدمی است سبب آرامش می شود. اگر اوضاع و احوال و پیامدهای مسائلی که سبب رنجوری ما در گذشته و حال می گردند را خوب بسنجیم خواهیم دید که بعضی از نگرانی ها اصلاً به ما ربطی ندارند و اگر ربط دارد این نوع برخورد ما که عکس العملی منفی و انفعالی است تاثیری در آن نخواهد داشت. غم ها هر چه باشند همچون ایام سرد و یخی و آزاردهنده سپری خواهند شد. فراخنای جهان مملو از شادی و شادمانی و شیدایی است.

امروز در تمام دنیا در کنار همه شیوه های درمانی توجه به معنا و معنویت و ارجاع آدم ها به باطن و بهره گیری از نیایش و دعا امری مرسوم و متداول و چاره ای راهگشاست. روانشناسانی که از معالجه بیماران خود ناامید می شوند پایانی ترین راه حل را توسط به امور معنوی و پناه جویی به ماوراء و غیب می دانند. فرکانس های بی شماری در همه هستی پیوسته به حالت اکتیو و پویا رابط و واسطه ارتباط هر دل و روح خسته و ناامید با خزاین بی پایان و بی حسابی است که پیوسته در همه کائنات روشنایی، نور، نشاط، امید و شادمانی را انعکاس می دهند، کافی است هرکس خود را با آن امواج و آوا هماهنگ و هم صدا کند. هرکس که به درگاه خداوند رو آورد، هرکس که رو به جانب حق کند، هرکس که خدا را در زندگی مدار و محور قرار دهد، بخش بزرگی از آوار غم ها و اندوه ها را از خود دور کرده است. اکسیر معنویت معجونی کیمیا گونه و حلال است که انواع لک ها و گره ها و گرفتاری ها را حل شدنی می کند و آدم را از یأس و پوچی به درماندگی می رهاند و حداقل را مایه مسرت و از بخش زیادی از بیماری ها و امراض پیشگیری می کند.

پی نوشت ها:

به قول آناتول فرانتس: خیلی ها به جای آنکه ثروتمند زندگی کنند، ثروتمند می میرند و از انبوه ثروت شان خودشان هیچ بهره ای نمی برند.شکسپیر زندگی هر آدمی را به هفت دوره تقسیم می کند. مرحله هفتم آن دوره ای است که در آن آدمی فاقد دندان برای خوردن، چشم برای دیدن، پا برای رفتن، دست برای نواختن و زدن و زدودن و... است.

منبع: آرامش



لیست کل یادداشت های این وبلاگ